نائب الزیاره ی ما بودید کربلایی ها؟
«...مگه یادتون نیست شما وقتی اومدید تو اهواز اصلا غم می گرفتتون همه جا دست دشمن بود وقتی از اهواز می خواستیم بریم دارخوین می گفتیم یه روز می شه ما از این جاده بریم آبادان؟ بعدش گفتیم می شه ما از این جاده بریم خرمشهر؟ حالا هم می گیم می شه ما از این جاده بریم کربلا؟ بله، میشه.
و چقدر خوبه، و چقدر لذت بخشه که یه روز این دستهای آلودمون را در غرفه های ضریح اباعبدالله فرو کنیم و به امام حسین بگیم صدای " هل من ناصر ینصرنی" تو را از صحرای کربلا از، گلوهای بریده شهدا، از بدنهای قطعه قطعه شده ی اونها، از سرهای بالای نی اونها، از خیمه های در آتش سوزان شما، از اسیریه زینب کبری از تازیانه ها و شکنجه هایی که به امام سجاد وارد کردند، از قلب سوزان فاطمه زهرا، از تنهایی امام حسین، از دست های بریده ابا الفضل شنیدیم و با سراسر وجودمون، با همه آلودگی هامون، با همه پلیدی هامون، با همه سستی هامون، با همه اینها اومدیم و به برکت خون شهدا و لطف و عنایت حق موفق شدیم. حسین! امروز اومدیم دست هامون را تو ضریح تو فرو کردیم و از تو یک چیز می خواهیم، از تو می خواهیم فقط امام زمان ما، امام وقت ما، حجت ابن الحسن ما حکم سربازی ما را به دستمون دهد. »*
----------------
راست گفته بودی
بله شد! راه کربلا باز شد!
می خواستم تو سفر کربلا نائب الزیاره تون باشم
اما یادم افتاد
به زیارت امامی می رم که سر تمامی اصحاب شهیدش رو به دامن می گیره
کاش تو لحظه های عروجت، نائب الزیاره ی ما می شدی
کاش در زیارت های پی در پی بهشتی ات از حسین، نائب الزیاره ی ما باشید...
* بخشی از سخنرانی شهید مصطفی ردانی پور به نقل از وبلاگ شهید حجت الاسلام والمسلمین ردانی پور
خط شهدا خطی ممتد است که از هبوط آدم آغاز شده و تا عروج آخرین انسان ادامه خواهد داشت